مسعود ایزدی: در رفتارشناسی "مورد عجیب عربستان" و روانکاوی شخصیت رهبران سعودی که با اعدام 47 نفر و با قطع روابط ریاض با تهران مورد توجه دقیقتر محافل سیاسی و رسانهای جهان قرار گرفته است یک کلیدواژه میتواند علل رفتارهای سعودی را توضیح دهد: برجام. صرف توافق هستهای ایران و گروه 1+5 برای عربستان چندان نگرانکننده نیست زیرا گفتههای ایرانیها مبنی بر بیمیلی به داشتن سلاح هستهای را به عمل مبدل میکند. اما این دنیای پسابرجام و تصورات عربستان از تاثیرات ژئوپولیتیکی آن در خاورمیانه است که خواب سعودیها را آشفته کرده است.
عربستان بیمناک است که نزدیک شدن ایران و امریکا به هر صورت و در هر قالبی، خاورمیانه را به نفع ایران متحول کند. اسرائیل و عربستان از هر ابزاری برای جلوگیری از رسیدن قدرتهای جهانی و ایران به برجام استفاده کردند. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل در کنگره امریکا علیه توافق هستهای سخنرانی کرد و سعود الفیصل، وزیر خارجه پیشین عربستان به نزدیکی محل مذاکرات در وین رفت تا جان کری، وزیر خارجه امریکا را از امتیازدهی به ایران باز دارد. لابی قدرتمند یهودیان در امریکا میتواند تضمینهای آرامشبخش برای اسرائیل بگیرد اما عربستان که این روزها همچون گذشته حامیان ایدئولوژیک بی چون و چرا در غرب ندارد، خود را بازنده بزرگ پسابرجام میبیند. عربستانی ها روندهای داخلی، منطقه ای و بین المللی را نه تنها به نفع خود نمی بینند بلکه آنها را مغایر و متضاد با خود دیده و از این رو عصبانی هستند و تلاش دارند با بر هم زدن بازی، امور خود را پیش برده و روندهایی که به زیان خود می بینند را با مانع مواجه کنند.
امریکا رکن اصلی سیاست خارجی عربستان
عبدالعزیز بن سعود و فرزندانش همواره به دنبال پیوند قوی با ابرقدرتها بودند و سیاست خارجی عربستان را ابتدا برپایه صمیمیت با انگلیس و سپس دلربایی از امریکا بنا نهادند. از 1971 که انگلیس خلیج فارس را ترک کرد تا 1979 که در ایران انقلاب اسلامی به وقوع پیوست سیاست امریکا آن بود تا اداره امور منطقه را میان نظام پهلوی و آلسعود تقسیم کند. خاطرات ناخوشایند شکست در ویتنام، امریکا را بر آن داشت تا مسائل نظامی منطقه را به پهلوی و موضوعات مالی و نفتی را به عربستان بسپارد. با وقوع انقلاب اسلامی، عربستان یگانه متحد امریکا شد و در 37 سال گذشته تمام تلاش خود را به کار بسته تا مجاری احتمالی ارتباط ایران و امریکا را مسدود کرده و خود هژمون منطقهای مورد حمایت امریکا شود.
در حدود چهار دهه گذشته ریاض خود را تنها رفیق واقعی خاورمیانهای امریکا معرفی کرده است. عربستان رابطه خاص با امریکا را حق و امتیاز ویژه خود میداند و خدشه بر آن را نمیپذیرد. لذا باور سعودیها این است که برجام و نزدیک شدن تهران و واشنگتن به یکدیگر به زیان آنهاست. از این رو، عربستان خود را در وضعیت جنگی با ایران در همه جبههها میبیند؛ در حالی که ایران به یمن برجام در مسیر همکاری و تنشزادیی با جهان خارج قرار گرفته است. در این وضعیت عربستان مصمم است در آستانه اجرایی شدن مفاد برجام به آن لطمه زده و منطقه و نظام بینالملل را با ایران درگیر کند. به همین جهت، عربستان پیشتاز تبلیغات ایرانهراسی و شیعههراسی شده است و میخواهد چالش اخیر را جنگ سفارتخانهها جلوه دهد.
تشویش در نظم منطقهای
بدبینی عربستان به امریکا به عنوان ابرقدرت نظام بینالملل آنجایی با سطح منطقهای تلاقی پیدا میکند که ریاض ایران را دارای نفوذی فزاینده در خاورمیانه میبیند. سعودیها در دنیای ذهنی خود از افزایش نفوذ ایران در سوریه، لبنان، بحرین، یمن و فلسطین آنهم مقابل چشمان امریکا احساس خطر میکنند. البته عربستان در این مورد به بزرگنمایی نیز دست زده است. در این رابطه، عراق یک نقطه عطف است. عربستان سعی دارد بگوید اگر عراق را از دست داد و دولتی به رهبری شیعیان و نزدیک به ایران بر سر کار آمده است، در عوض سوریه را به دست خواهد آورد. اما اوضاع میدانی چنین پیش نرفته و اخیراً کشته شدن زهران علوش، سرکرده گروه تروریستی جیش الاسلام که در دروازههای دمشق با اسد میجنگید ضربه بزرگی به عربستان بود زیرا او شاه کلید سعودی بود.
در عین حال، عربستان خود را حافظ نظامهای محافظهکار، نظم قدیمی جهان عرب و تنها نگهبان مجموعه سلاطین عرب میداند جهانی که در آن همه اعراب فقیر جیره بگیر عربستانی باید باشند که حتی قانون اساسی ندارد و نگهبان سنت سیاسی فضای بسته در کشورهای عربی است، همه اینها مغایر با موج و مفاهیمی است که بعد از بهار عربی در جهان عرب رونق گرفته و حتی سرکوب شده (نه از بین رفته) چنین مفاهیمی موجودیت عربستان را تهدید می کند. عربستان خود را برای ایستادن مقابل تغییرات بزرگ در جهان عرب آماده می کند، حتی اگر بزرگترین لطمه را ببیند. در این چارچوب، سعودیها از اینکه دولت اوباما مانع از سقوط حسنی مبارک نشد ناخرسند هستند. گفتمان انقلابی و دموکراسیخواه بهار عربی باعث شده تا عربستان بیش از پیش احساس کند که امریکا سعودیها را به حال خود رها کرده است.
بحران ایدئولوژیک
عربستان، علاوه بر مشاهده روندهای ناخوشایند در نظام بینالملل و در سطح منطقه، در سطح داخلی با نیروهای معارض مدنی روبهروست که بنای فعالیت خود را بر مشروطهخواهی، عدالتخواهی و قانونگرایی گذاشتهاند. جنبش عدالتخواهی شامل فعالان اجتماعی،شیعیان، زنان و ... است. اعدام شیخ نمر باقر النمر و سه شیعه دیگر جنگی برای در هم شکستن این جنبش بود. اما 43 نفری دیگر که اعدام شدند نمایندگان جنبش دیگری بودند که بنیانهای ایدئولوژیک نظام سعودی را به چالش کشیدهاند. این افراد تکفیریها و اعضای القاعده بودند. جنبش حامی القاعده و داعش ادبیات رسمی سعودی را پاسخگوی مرحله فعلی نمیداند. به عبارتی، القاعده و داعش که شاگرد عربستان وهابی هستند اینک استاد را قبول ندارند. این واقعیت که عربستان مادر جریان تروریستی و ایدئولوژی تکفیری است در دنیا باورمندان زیادی دارد و رسانههای غربی با جدیت در موشکافی این جریان و حمایت عربستان از آن وارد عمل شدهاند.
تدبیر ایرانی
ایران خود را در وضعیت اضطراری و جنگی نمیبیند و در حال تنشزایی با همسایگان نیست. لذا اقدامات ایران در قبال عربستان انفعالی نبوده بلکه تدبیر است. به گفته منابع آگاه در گفتوگو با امید هستهای ایرانیان، ایران در عرصه دیپلماتیک با عربستان مقابله میکند و منفعل نمیماند اما نمیخواهد با کپیبرداری از اقدامات سعودیها و مقابله به مثل با آنها نسخه بدل عربستان شود.
البته عربستان نیز نسخه آشکار امریکا را که همانا پذیرفتن برجام است اجرا نمیکند. اما در هر حال امریکا نفع میبرد. امریکا میخواهد همه طرفها در حال مناقشه باشند تا همچون یک قهرمان خود را به مهلکه برساند و به ماجرا فیصله داده و نسبت به برقراری موازنه قوا اقدام کند. در راستای این خواسته پنهان امریکا، عربستان راه آخر را که نزاع و مشاجره است انتخاب کرده است. ریاض قصد دارد رابطه ایران با غرب را در همه زمینهها از جمله اقتصاد و سیاست مختل کند و روابط سنی و شیعه را تخریب کند. اما واقعیت این است که دونکیشوت سعودی در زمین سوخته و با آسیاب بادی میجنگند، چرا که در داخل و منطقه و جهان این روزها اوضاع اصلاً با او یار نیست.
یارگیری از میان کشورهای ریز نقش
عربستان سعودی در اولین قدم برای اجرای پروژه ایرانهراسی به تعطیلی سفارتخانه خود در ایران و یارگیری از میان کشورهای ریز نقش خلیج فارس و دریای سرخ دست زد. منابع آگاه به سایت امید هستهای ایرانیان گفتند عربستان از حدود 6 ماه پیش یعنی پس از توافق هستهای ایران با 1+5 به دنبال قطع رابطه با ایران بود. برخی از دیپلماتهای سعودی از چند ماه پیش ایران را ترک کرده بودند و تعدادی دیگر نیز چمدانها را بسته و آماده ترک کشور بودند. به همین دلیل بود که خروج آنها از ایران به سرعت انجام شد. شاهد دیگری که حکایت از زمینهسازی برای قطع رابطه بود ادعای چند ماه پیش درباره کشف تسلیحات ایرانی در مزرعهای در کویت بود. بحرین هم به روند پروندهسازی کمک کرد و اخیر مدعی شده که یک گروه وابسته به سپاه پاسداران ایران را شناسایی کرده است.
اغلب کشورهایی که به جبهه سعودی پیوستهاند به دلیل فقر مالی، وسعت اندک جغرافیایی و ضعفهای امنیتی به زیر سایه عربستان خزیدهاند و تحت نفوذ و فشار ریاض قرار دارند. قطعا اگر خزانه سعودی خالی شود این کشورها دیگر در مقابل آلسعود زانو نخواهند زد. در این میان، بحرین بیشترین وابستگی را به عربستان دارد؛ با این حال، در سالهای اخیر همواره مایل به تقویت روابط، ایران بوده و هرازگاهی در پیامهای محرمانه به تهران خواستار اعزام سفیر از تهران به منامه و ارتقای روابط با ایران شده بود. هر چند روابط دو کشور به دلیل گسترش و موج انقلابی معترضان بحرینی و اتهامزنی به ایران مبنی بر تحریک این جنبش از سوی تهران، خدشهدار شده بود اما ایران با آنکه در منامه فقط کاردار داشت هرگز مبادرت به اخراج سفیر بحرین نکرد.
دو موج ضعیف
عربستان در موج اول جنبش تحریمی علیه ایران سعی کرد بیعت همسایگان نزدیک را بخرد اما از دید این رژیم بازی ادامه دارد. چرا که هم شمار کشورهای حامی عربستان به حدنصاب مورد نظر ریاض نرسید و هم غربیها علاوه بر محکومیت حمله به سفارت سعودی در تهران، اعدامها در عربستان را نیز به شدت محکوم کردند. این موضوع باب میل عربستان نبود. بنابراین، در نظر دارد در موج دوم پا را فراتر گذاشته و از میان کشورهای افریقایی و کشورهای بزرگ اسلامی مانند پاکستان یا ترکیه هوادارانی بیابد. نشست شورای همکاری خلیج فارس به ریاست دورهای عربستان و عادل الجبیر، وزیر خارجه سعودیه و جلسه روز یکشنبه اتحادیه عرب تربیون تبلیغاتی ریاض برای آغاز موج دوم بهمنسازی علیه ایران است. در موج اول طرح عربستان با نواقصی اجرا شد لذا با توجه به این مساله و همچنین میانجیگریها، ریشسفیدیها و محکومیتهای بینالمللی انتظار نمیرود که امیال عربستان در موج دوم نیز برآورده شود.
کویت |
سفیر خود را برای مشورت از تهران فراخواند |
قطر |
سفیر خود را برای مشورت از تهران فراخواند |
امارات |
روابط با ایران را تا سطح کاردار کاهش داده و پرسنل دیپلماتیک ایران را به 15 نفر تقلیل داد |
جیبوتی |
حمایت از عربستان. ایران در جیبوتی سفیر مقیم نداشت بلکه آکردیته بوده است |
سومالی |
قطع روابط |
سودان |
قطع روابط |
بحرین |
قطع روابط |
اردن |
احضار سفیر ایران در امان |
همزمان با ائتلافسازی علیه ایران آنتن رسانههای عربی نیز برای تبلیغات علیه ایران اجاره شده است. شبکه تلویزیونی العربیه در امارات که وابسته به سعودیهاست بیشترین شایعات یا پیشبینیها درباره بروز تنش بیشتر در روابط عربستان و ایران را منتشر کرده است. گمانهزنیها و شایعات درباره تقویت جبهه تحریمی علیه ایران اغلب در حسابهای توئیتری و رسانههای وابسته به عربستان پردازش و منتشر میشود. محمد بن سلمان، پسر پادشاه سعودی که کرسی وزارت دفاع و جانشینی ولیعهدی عربستان را هم اشغال کرده به تازگی در حربهای رسانهای با هفتهنامه انگلیس اکونومیست به گفتوگو نشست تا هم به انتقادات رسانههای غرب از ریاض پاسخ دهد و هم کشورش را از اتهام تنشآفرینی مبرا کند.
با این اوصاف بر ناظرین بین المللی روشن است که عربستان در سه کنج استراتژیک در حالی که هیچ کدام از روندهای داخل، منطقه ای و جهان را به سود موجودیت خود نمی بیند و در حالی که از پسابرجام در پسابهار عربی در ذهن خود به شدت بیمناک است دست به بازی انفعالی و پر سر و صدای قطع ارتباط زده است؛ بازی ای که چون دلایل و زمینه های آن برای دیگران و از جمله ایران روشن است، مدیریت آن هم چندان دشوار نمی نماید.