گاهی اوقات از بعضی وزرای خارجه کلماتی را میشنیدیم که در شأن یک وزیر خارجه نبود. وزیر خارجهای در این جلسه میگفت اگر نظرات ما تأمین نشود، به حمایتهای خودمان از گروههای مسلح و اقداماتمان ادامه میدهیم؛ یعنی در میز مذاکره سیاسی یک وزیر خارجه تهدید میکند به اینکه ما از ابزارهای امنیتی و نظامی و روش نظامی استفاده خواهیم کرد.
معاون عربی و آفریقای وزارت امور خارجه در گفتوگو با روزنامه «شرق» تشریح کرد: چطور مبارزه با داعش به مترو کشیده نشد پنج سالی است که مسئولیت حوزه عربی و آفریقای وزارت خارجه را برعهده دارد و چنین زمانی برای این حوزه پرتنش و ملتهب، زمان کمی نیست. حسین امیرعبداللهیان، معاون عربی و آفریقای جواد ظریف است؛ اگرچه پیش از او و در دوره وزیر قبلی (علیاکبر صالحی) هم در این سمت بود؛ اما با انتخاب ظریف، در همین سمت ابقا شد. او حوزه عربی را خوب میشناسد و در این حوزه هم او را خوب میشناسند. حدود دو دههای که وارد دستگاه دیپلماسی شده، تقریبا همه سمتهای مرتبط با حوزه معاونت عربی را تجربه کرده است. مدیرکل خلیجفارس، رئیس ستاد عراق، کارشناس سفارت عراق و سفیر ایران در بحرین، بخشی از کارنامه کاریاش است.
در گفتوگو با حسین امیرعبداللهیان درباره ریاض، ماجرای تعرض به سفارت عربستان و سوریه صحبت کردیم. معتقد نیست که ارتباط ما با کشورهای عربی دچار مشکل شده است. او میگوید حوزه عربی وسیعتر از عربستان و چند کشور همراه با اوست. در حوزه سوریه درباره نیروهای ایرانی موجود در بحران کهنه دمشق گپ زدیم و او بهصراحت در مورد نیروهای ایرانی این عرصه و علت افزایش شهدای ما توضیح داد. امیرعبداللهیان گفت ما در سوریه دو نوع نیرو داریم: نیروهای مستشاری و نیروهای مدافع حرم. موضوعی که شاید به این صراحت کمتر درباره آن شنیده و خواندهایم.
در سالی که گذشت، بالاخره توافق هستهاي به دست آمد؛ ازاینرو 94، سال خوبي در حوزه سیاست خارجی تعريف ميشود؛ اما به نظر میرسد در حوزه عربی سال خوبی را پشتِسر نگذاشتیم. غیر از ادامهيافتن بحران سوریه، ماجرای قطع رابطه با عربستان و به دنبال آن بحرین و کاهش سطح رابطه با امارات رخ داد. شما سال 94 را در حوزه فعالیت خودتان در سیاست خارجی چطور ارزیابی میکنید؟
در پنج سال اخیر، پرچالشترین موضوعات را در حوزه غرب آسیا، خاورمیانه و شمال آفریقا داشتیم. اگر امروز در این حوزه شاهد آن هستیم که این چالشها هنوز ادامه دارد، به عوامل مختلفی برمیگردد. اولین موضوع به عنوان یک موضوع ریشهدار و اساسی به تحولات عراق برمیگردد.
برخی از کشورها ازجمله عربستان هنوز نتوانستهاند عراق جدید را در عرصه سیاست خارجی خودشان هضم کنند. تحولات بیداری اسلامی یا بهار عربی که حدود پنج سال پیش آغاز شد نیز در فضای عربی تأثیرات و پیامدهای خاص خودش را گذاشت. علاوه بر اینها به موضوعات پرچالش ما و برخی از کشورهای عربی یک عامل جدید هم اضافه شد. قبل از آن باید به نکتهای اشاره کنم. ما همانطورکه در حوزه هستهای به غلط میگفتیم جامعه جهانی در مقابل ما قرار دارد، درست نیست که الان بگوییم روابط عربی ما دچار مشکل شده است؛ بلکه باید بگوییم روابط عربستان سعودی و برخی دوستانِ عربستان با ما دچار مشکل شده است.
اگر بگوییم روابط عربی ما دچار مشکل شده به این معناست که بايد همه اقداماتی را که عربستان در مقابل ما انجام میدهد، همه کشورهای عربی هم، انجام دهند که اینطور نیست. در مسئله قطع رابطه ما با کشورهای حوزه خلیجفارس فقط بحرین بود که در همراهی کامل با عربستان، روابط خود را با ایران قطع کرد؛ اما ما روابط خودمان را با سایر کشورها داریم و فکر میکنم منطقه از این مرحله هم عبور خواهد کرد.
اما عربستان در حوزه عربی، کشور بزرگ و تأثيرگذاری است و کشورهای کوچک را هم با خود همراه کرده است.
بله اما شما ببینید بعد از همین حادثهای که در پی اعدام آیتالله شیخ نمر در مقابل سفارت عربستان در تهران اتفاق افتاد، عربستان تلاش زیادی کرد که کشورهای مهمی را به قطع رابطه با ما ترغیب کند؛ اما در نهایت چند کشور کوچک -که البته ما احترام خاصی برای آنها قائلیم- به اضافه سودان شمالی، با ما قطع رابطه کردند؛ بنابراین کشورهای بزرگ و تأثیرگذار با عربستان همراهی نکردند. اتفاقا بسیاری از کشورها عربستان را از اين سیاست نهی کردند.
دستيابي به توافق هستهاي بين ايران و كشورهاي 1+5 در معادلات منطقهای چقدر نقش دارد؟
عامل سوم و جدیدی که باعث شد عربستان، قدری از مدار عقلانیت فاصله بگیرد، بهنتیجهرسیدن مذاکرات هستهای در سال 94 بود. بهنتیجهرسیدن مذاکرات هستهای مؤید این مسئله است که ایران در فضای جدید یک بازیگر منطقهای فعالتر از گذشته خواهد بود و سعودیها در یک برداشت غلط، تصور میکنند ما و غربیها در مذاکرات هستهای توافقاتی کردهایم که این توافقات را در موضوعات منطقهای هم تعمیم خواهیم داد.
سعودیها به دنبال تداوم انزوای جمهوری اسلامی ایران بوده و هستند. آنها تصور میکنند بعد از توافق هستهای و لغو تحریمها، جایگاه ایران در منطقه برآمدهتر شده و این در مقابل منافع عربستان سعودی است. این یکی از عواملی بود که رفتار تند و شتابزده سعودیها را در پی داشت. تحلیل و ارزیابی من این است که اقدام سعودیها در اعدام آیتالله نمر در آستانه لغو تحریمهای ایران و ورود ایران به یک عرصه جدید از همکاریهای بینالمللی، اقدامی حسابشده و تحریکآمیز بوده است. سعودیها حساسیت ما را نسبت به اعدام یک عالم اسلامی و شیعی میدانستند.
آنها پیامهای مختلفی مبنی بر نگرانی ما در سه سال گذشته، که آیتالله نمر دستگیر شده بود، از کانالهای مستقیم و غیرمستقیم دریافت کرده بودند. اگر سعودیها نمیخواستند اقدام تحریکآمیز انجام دهند، آیتالله نمر را الان و در آستانه لغو تحریمهای ایران اعدام نمیکردند یا دستکم خبر آن را رسما اعلام نمیکردند.
اگر آنها نمیخواستند احساسات جهان اسلام و مردم ایران و منطقه را تحریک کنند، این عالمِ روحانی را به همراه 44 تروریست به صورت تحقیرآمیز، توهینآمیز و تحریکآمیز اعدام نمیکردند؛ البته اتفاقي نیز كه در مقابل سفارت آنها در تهران رخ داد، نادرست بود؛ اما جالب است بدانید که سعودیها قبل از قطع رابطه در آخرین پیگیریهای ما از فاجعه منا پاسخ دادند که برای مدتی کنترل منا از دست پلیس ما خارج شده است؛ يعني خروج کنترل منطقه منا از دست پلیس سعودی منجر به کشتهشدن حدود 9 هزار حاجی ازجمله 464 زائر ایرانی شد. در مقابل سفارت عربستان هم با وجود همه تدابیری که اندیشیده شده بود، در ساعتی از شب در بخشی از ورودی سفارت، واقعا کنترل از دست پلیس خارج شد.
این اتفاق هر جایی ممکن است رخ دهد. در سالهای گذشته در لندن که خودشان را مرکز امنیت و دموکراسی میدانند، این اتفاق برای سفارت ما رخ داد و دو نفر از کارکنان ما کشته شدند. در اتفاقی که در سفارت عربستان رخ داد، حداکثر به ساختمان سفارت صدماتی وارد شد. در غیاب سفیر عربستان من با کاردار آن کشور در همان ساعات حادثه صحبت کردم و به او گفتم ما در اقدامی توأم با حسننیت، خسارتهای واردشده به سفارت را پرداخت خواهیم کرد و دیپلماتهای شما و خانوادههایشان هم در تهران امنیت دارند؛ اما سعودیها هنوز در قبال حادثه منا هیچ پاسخ مسئولانهای نداده و مسئولیت نپذیرفتند؛ البته اتفاق سفارت نباید در ایران رخ میداد و در عالیترین سطوح، در مقابل این حادثه موضعگیری و برخورد شد؛ اما علت چیست؟ حقیقت این است که عربستان احساس میکند از سیاست تنشآفرینی در منطقه سود میبرد.
چرا چنین تصوری دارید؟
به دلایل مختلف: اول اینکه عربستان در بحث مبارزه با تروریسم نمیتواند دست بالایی داشته باشد. چه کسی الان پرچمدار مبارزه با تروریسم در منطقه است؟ قطعا جمهوری اسلامی ایران. چه در عراق و چه در سوریه؛ اما در نقطه مقابل، عربستان متهم به حمایت از داعش و تقویت تروریستها در منطقه است؛ بنابراین از این منظر، عربستان وضعیت خوبی در منطقه ندارد.
سیاستهای پنهان عربستان در منطقه در کنار تروریستها تعریف میشود، نه در مقابل تروریستها، که البته ما امیدواریم این اتفاق بیفتد و ائتلافی که عربستان برای مبارزه با داعش از آن یاد میکند، واقعا شکل بگیرد و در منطقه عملیاتی شود. دوم اینکه عربستان احساس میکند در پی توافق هستهای و برآمدن ایران در مسائل منطقهای و بینالمللی در سالیان گذشته و در چارچوب توافق اخیر هستهای، وضعیت معکوسی پیدا کرده است. امروز جمهوری اسلامی ایران در وضعیت برآمده قرار دارد و عربستان در وضعیتی است که متهم است؛ حتی خیلی از اروپاییها از موضوع حقوق بشر تا حمایت از تروریسم، از عربستان انتقاد کردند؛ البته به نظر میآید سعودیها نسبت به انتخابات ریاستجمهوری آینده آمریکا نیز سیاست انتظار و امید را دنبال میکنند؛ یعنی آنها فکر میکنند ما و آمریکاییها و غربیها درباره موضوعات مختلفی توافق میکنیم - که البته این برداشتشان با ملاحظات فراوانی همراه است – که اگر انتخابات آینده آمریکا مسیر را تغییر دهد و طیف مقابل دموکراتها روی کار بیایند یا از بین دموکراتها کسانی روی کار بیایند که چهره تندتری باشند، یک فرصت جدید برای عربستان در منطقه فراهم خواهد شد. تحلیلها و ارزیابیهای اینچنینی، عربستان را به این مسیر کشانده که سیاست رویارویی با جمهوری اسلامی ایران را دنبال کند و هزینههای زیادی هم بپردازد تا برخی از کشورها را با خودش همراه کند. دستکم در قطع رابطه سیاسی که یک اقدام شتابزده و عجولانهای بود و نسبت به هزینهای که عربستان کرد، نتوانست ائتلافی علیه ما ایجاد کند، فراموش نکنیم عربستان تلاش میکند ائتلافی که در موضوع هستهای علیه ما ایجاد شده بود، الان در موضوعات منطقهای علیه ایران ایجاد کند و ایران را به عنوان یک تهدید در منطقه معرفی کند؛ اما اینکه چقدر آمریکا در این سیاستها با عربستان همراه است مسئله دیگری است.
درباره ماجراي تعرض به سفارت عربستان سؤالاتي مطرح است كه هنوز جواب داده نشده؛ مثلا اين بحث كه آیا آن ماجرا قابل پیشگیری نبود؟ بهویژه آنکه ما در گذشته هم هزینه تعرض به سفارت و تسخیر آن را با قطع رابطه پرداختهایم. به ما بگویید که در آن ساعات پرتنش، تجمع و بعد تعرض به سفارت در تهران و كنسولگري در مشهد، دستگاه دیپلماسی چه تلاشهایی کرد؟
امنیت سفارتخانهها به پلیس دیپلماتیک مربوط میشود و ما در وزارت خارجه فقط وظیفهمان این است که پیگیری و اطلاعرسانی کنیم و در هماهنگی کامل با بخشهای امنیتی و انتظامی کار دنبال شود. این مسئله هم در بخش تشریفات انجام میشود و مدیرکل تشریفات به پلیس دیپلماتیک و مدیرکل امنیت وزارت کشور اعلام میکند؛ اما به دلیل اهمیت موضوع، قبل از بروز حادثه، خودم با مقامات عالیرتبه وزارت کشور چند مرتبه تماس گرفتم و در جلسه شورای معاونین هم از نگرانیهای خودمان صحبت کردیم. فراموش نمیکنم در همان جلسه، آقای سرمدی، قائممقام وزارت خارجه، با مسئولان ذیربط وزارت کشور صحبتهایی داشتند. تا آخرین دقایق به دلیل ارتباطاتی که من با سفیرمان در ریاض و مسئولان ذیربط وزارت کشور داشتم، لحظهبهلحظه موضوعات را دنبال و مسائل را منتقل میکردیم. در محل هم کار پیگیری میشد.
حتما هیچ توجیهی را راجع به وقوع این اتفاق، نمیتوانیم بپذیریم. یک تصادف بود یا یک غفلت بود
یا هر چیز دیگر، بالاخره امنیت سفارت عربستان باید به طور کامل تأمین میشد. در شورایعالی امنیت ملی، جلسات مفصلی راجع به این موضوع برگزار شد. افراد زیادی راجع به این قضیه به وسیله دستگاه قضائی جلب شدند. بازجوییهای مختلفی انجام گرفته است. آقای شمخانی هم اعلام کردند محاکمه این افراد بهزودی انجام میشود. بروز چنین اتفاقاتی بعد از 37 سال از انقلاب، برای شأن نظام مقتدر جمهوری اسلامی هم جالب نیست.
پاکستان، چین و آلمان تلاش کردند نقش میانجی بین ایران و عربستان ایفا کنند؛ اما منجر به نتيجه نشد و کارِ دو کشور به تعیین سوئیس به عنوان حافظ منافع کشیده شد. عمدتا تحليل دستگاه دیپلماسی این است که دولت عربستان سعودی نخواست این میانجیگریها را بپذیرد؛ بهويژه آنكه از صبح فردای روز تعرض به سفارت عربستان، ادبیات دستگاه دیپلماسی ما درباره عربستان خیلی تفاوت کرد. به این صورت که سهم اندکی برای محکومیت آن حادثه اختصاص داد و بیشتر درباره نقش تنشآفرین عربستان صحبت کرد. گویا این جمعبندیای بوده که دستگاه دیپلماسی به آن رسیده بود. اتخاذ این ادبیات و استراتژی، عجیب بود، آنهم وقتیکه ما توپ را به زمین آنها انداختیم و به شیشه آنها سنگ زدیم. چرا در این شرایط چنین استراتژیای انتخاب شد؟ درصورتیکه من یادم هست قبلا در همه گفتوگوها شما و آقای وزیر دنبال مدارا با عربستان بودید.
سعودیها در مقطعی که ما به دنبال توافق هستهای بودیم، سیاست تنشآفرینی را دنبال میکردند. بارها از زبان دکتر ظریف هم شنیدید که سعودیها در اثنای مذاکرات چقدر کارشکنی کردند که مذاکرات به نتیجه نرسد.
اما موارد زیادی بود که به دلیل همان سیاست مدارا، حرفی از این سیاست تنشآفرین نمیزدید.
شما ببینید فقط در یک مورد آقای سعودالفیصل، وزیر خارجه عربستان، در روزهای پایانی عمرش که حتی نمیتوانست از هواپیما بیاید پایین، خود را به محل مذاکرات رساند و آقای جان کری مجبور شد برای صحبت با فیصل داخل هواپیما برود.
سال گذشته در گفتوگو با شما درباره همان اتفاق سؤال کردم؛ اما شما دوست نداشتید درباره نقش آقای سعودالفیصل در برهمزدن مذاکرات صحبت کنید. همانطورکه آقای ظریف هم این کار را نمیکرد. بحث من اینجاست که چرا استراتژی شما، در آن مقطع اینقدر برمبنای مدارا بود؛ ولی بهیکباره بعد از تعرض به سفارت عربستان، این استراتژی تغییر کرد؟
ما وقتی در عرصه مذاکرات دیپلماتیک هستیم، مباحثمان را خیلی صریح و روشن بیان میکنیم. اما آنموقع مقطعی بود که واقعا فکر میکردیم در مذاکرات و گفتوگوها، چه با 1+5 و چه با طرفهای دیگر، باید این رفتار را ارزیابی و نقد کنیم. در آن مقطع که کار مهمتری را دنبال میکردیم، از رسانهایکردن آن موضوع سودی نمیبردیم. خودمان با این کار به یکسری تنشها دامن میزدیم و این برای فضای آرامی که نیاز داشتیم، سودی نداشت. ضمن اینکه میدیدیم عربستان با همه تلاشهایی که میکند، چیزی نصیبش نمیشود. در نتیجه رسانهایکردن موضوع نمیتوانست کمککننده باشد.
با قبول پیشفرض شما، آیا استراتژي جدید به نفع ماست؟
سعودیها به دنبال تنشآفرینی هستند. به خاطر اینکه با چالشهایی در منطقه مواجه هستند. حاکمان جدید عربستان با ایجاد جنگ در یمن، یک بحران آفریدند. این بحران باعث شده است بر برخی از مشکلات داخلیشان سرپوش بگذارند. آنها اکنون بحران را با بحث اعدام آیتالله نمر و حادثه سفارت عربستان به سمت ایران سوق دادند و میخواهند کماکان به این بحران دامن بزنند، ائتلاف ایجاد کنند یا ائتلاف قبلی را به شکل دیگری احیا کنند. یک نکته که شاید گفتنش زود باشد؛ ولی اشکال ندارد که برای روزنامه «شرق» بگویم، این است که عربستان سعودی شاید 10 یا 12 ساعت قبل از اینکه حادثهای در مقابل سفارتش روی دهد و چند ساعت قبل از اینکه اصلا تجمعی در مقابل سفارت تشکیل شود، به برخی از سفارتخانهها در تهران یادداشت آنی داده و گفته بود خودروهای دیپلماتیک خود را فورا به فروش میرسانیم؛ یعنی قبل از اینکه اتفاقی برای سفارت بیفتد، عربستان در راستای تنشآفرینی تصمیم خودش را برای قطع رابطه گرفته بود.
حتی گفته شد برخی از اعضای سفارت هم قبل از حادثه وسایل خودشان را جمع کرده و آماده رفتن شده بودند.
بله. این را هم در نظر بگیرید که اگر عربستان قصد تنشآفرینی نداشت، خودش قطع رابطه میکرد نه اینکه اینقدر هزینه کند برای همراهی دیگر کشورها برای قطع رابطه با ایران. چرا اینقدر هزینه کرد که موضوع را به اتحادیه عرب و سازمان همکاری اسلامی بکشاند. وزیر خارجه امارات بعد از نشست اخیر اتحادیه عرب، با وجود حرفهای نادرستی که علیه جمهوری اسلامی ایران مطرح کرد، یک حرف درست هم خطاب به عربستان زد. گفت روابط دو کشور وقتی قطع میشود که جنگ بین دو کشور در بگیرد؛ یعنی با اینکه امارات، در یمن متحد عربستان و همراه عربستان در مصر است؛ اما از رفتار عربستان برای قطع رابطه با ایران به عنوان یک رفتار شتابزده انتقاد كرد.
ما الان چند پرونده مفتوح با ریاض داریم. پروندههایی که برای افکار عمومی خیلی مهم است. پیگیری حقوقی فاجعه منا به کجا کشیده شد؟ دیه قربانیان پرداخت میشود یا نه؟ در پرونده فرودگاه جده چه اتفاقی رخ داد؟ و اینکه آیا سوئیس این موارد را برای ما پیگیری میکند یا سازوکار دیگری خواهد داشت؟
تا قبل از قطع رابطه، این دو موضوع با جدیت دنبال میشد. در وزارت خارجه با توجه به اینکه این موضوع با پیگیریهای کنسولی ارتباط مستقیم دارد، مسئولیت آن را آقای قشقاوی، معاون کنسولی وزارت خارجه عهدهدار شدند و تا آخرین روزهای قبل از قطع رابطه، موضوع را دنبال میکردند. همچنین در مجاری بینالمللی این موضوع دنبال میشد که در زمان خودش گزارشهای آن منتشر میشود. در روابط دوجانبه نیز این موضوع دنبال میشد. قطعا بحث مسئولیتپذیری عربستان و تحمل پیامدهای حادثه منا از سوی وزارت خارجه دنبال میشود، چه از طریق دفتر حافظ منافع یا از هر طریق ممکن دیگری، این موضوع دنبال خواهد شد؛ چراکه نحوه برخورد عربستان با این موضوع و نحوه رفتار مسئولانه یا غیرمسئولانه عربستان نسبت به برگزاری حجِ آینده در عربستان و تصمیمی که ایران میتواند در این موضوع بگیرد، تأثیر دارد. فراموش نمیکنیم افکار عمومی در ایران، همچنان بهشدت نسبت به این مسئله ملتهب است و حتی برای اعزام زوار نیازمند این هستیم که بتوانیم افکار عمومی را متقاعد کنیم و باید تضمینهای امنیتی لازم را داشته باشیم؛ البته عربستان اعلام کرده ما حج را از بحث رابطه جدا میدانیم؛ اما تا الان با مکانیسمهای اجرائی و عملی، در موضوع مسئولیتپذیری در حادثه منا و حج سال آینده، شاهد اقداماتی از سوی عربستان نبودهایم.
در گفتوگویی که یکی، دو ماه بعد از حادثه منا با سفیر کشورمان در ریاض داشتم، گفتند قرار است مستندات و فیلمهایی که درباره آن فاجعه وجود دارد به سفارت داده شود تا ما نیز بتوانیم درباره علت آن حادثه به یک جمعبندی برسیم. این کار انجام شد؟ بالاخره وزارت خارجه به جمعبندی درباره علت فاجعه منا رسیده است؟
سعودیها حتی در چند روز شروع قطع رابطه هم، در روند انتقال پیکر شهدای منا همکاری کردند و این کار انجام شد. فکر میکنم الان فقط سرنوشت یکی از حجاج حادثه منا نامشخص است که باید همکاران آقای قشقاوی از طریق دفتر حافظ منافع و سازمان حج و زیارت آن را هم دنبال کنند؛ اما متأسفانه هم در بخش مسئولیتپذیری و هم در بخش همکاری و هم در بخش ارائه گزارش، از چرایی حادثه تا الان، سعودیها نه در قبال حجاج ایرانی جانباخته حادثه منا و نه در قبال حجاج غیرایرانی جانباخته در این حادثه، اقدامی انجام ندادهاند؛ اما اینکه جمعبندی نهایی ما از حادثه چیست، تحقیقات و ارزیابیهای مختلفی وجود دارد؛ ولی واقعا نیازمند این هستیم که اطلاعات دقیقتری را از دوربینها و مستنداتی که در اختیار عربستان است، دریافت کنیم؛ هرچند از شاهدان ماجرا اطلاعات فراوانی دریافت شده که از سوی برخی حقوقدانهای بینالمللی این موضوع در حال ارزیابی است تا به جمعبندی دقیقتری برسیم.
برگزاری حج سال آینده هم، همانطورکه خودتان فرمودید، موضوع مهمی است. جمعبندیها تا الان چیست؟ وزارت خارجه اگرچه نقش تصمیمگیر اصلی را برعهده ندارد؛ اما حداقل دراینباره نقش مشورتی دارد. آیا دفتر حافظ منافع قبول کرده در قبال حج هم کارها را انجام دهد؟
بحث حج تمتع یک بخش مهم شرعی دارد که درباره این بُعد، علما و مراجع تقلید نظر خواهند داد.
یک بُعد دیگر، سیاسی و بُعد دیگر، اجرائیات حج است. این موضوع، هم در وزارت خارجه و هم در شورایعالی حج و هم در شورایعالی امنیت ملی در دستور کار قرار دارد. برگزاری هرگونه حجی باید توأم با عزت باشد، باید تضمین لازم را برای امنیت حجاج، از طرف مقابل دریافت کنیم.
محور بعدی سؤالات من درباره سوریه است که ممکن است بخشی از سؤالاتم به مذاق شما خوش نیاید. آقای ظریف، شما و بقیه مقامات کشور در مصاحبهها و موضعگیریهایتان درباره حضور نیروهای ایرانی در سوریه یک موضع دارید و آن اینکه «حضور ما در سوریه مستشاری است»؛ اما مشاهدات ما چيز ديگري ميگويد. ما در سطح شهرها عمدتا میبینیم که جوانهایی به عنوان مدافعان حرم، شهید شدهاند و پیکرشان به کشور بازگردانده شده است. این افراد عمدتا از بسیج محلات و مساجد اعزام میشوند و بدون تکلف بخواهم حرف بزنم باید بگویم که عنوان «مستشار نظامی» بهشان نمیآید. جریان چیست؟
من فکر میکنم ما از ابتدا این موضوع را خیلی شفاف مطرح کردهایم. ما بنا به درخواست دولت سوریه مستشار نظامی در سوریه داریم که پس از ورود روسیه به دعوت دولت سوریه به این کشور و گسترش عملیات علیه گروههای تروریستی داعش و جبهه النصره در سوریه برای تقویت پیوند بین مستشاران نظامی ایران و پشتیبانی نیروی هوایی روسیه و ارتش سوریه ما نیروهای مستشاریمان را افزایش دادیم. این یک مسئله در جنگ با تروریسم است. درعینحال از ابتدای بحران سوریه، موضوعی که بسیار برایمان مهم بود، حفظ اماکن متبرکه در سوریه بود که تعدادی به عنوان داوطلب، ثبتنام کردند و آموزشهایی دیده بودند یا دیدند و برای دفاع از حرم، راهی سوریه شدند؛ بنابراین ما دو مقوله را در سوریه داریم: جوانانی که برای دفاع از حرم میروند و مستقر میشوند (هنوز در اخبار شما میبینید که برخی از مناطق، پاکسازی نشده و گاهی حملاتی در حومه حرم حضرت زینب (س) انجام میشود) و درعینحال مستشارانی که عملیاتی و بنا بر ضرورت حضور پیدا میکنند. در مقطعی، شهدای ما در سوریه خیلی اندک بودند. به دلیل اینکه حضور مستشاری ما صرفا ستادی بود؛ اما توسعه عملیات علیه تروریستها در سوریه، ضرورتهایی ایجاب کرد که برخی از مستشاران ما در حوزههای عملیاتی حضور پیدا کنند که درواقع شاهد افزایش شهدایمان در سوریه هستیم.
آیا در اين خصوص بین دستگاه دیپلماسی و سپاه قدس هماهنگی انجام میشود؟
هر دو این نیروها با هماهنگی کاملِ دولت سوریه در این کشور حضور دارند و راجع به موضوعات کلان نظام و هماهنگی بین دستگاه دیپلماسی و دستگاههای دیگر در شورایعالی امنیت ملی دیدگاهها، جمعبندی و توسط مسئولان به همه دستگاهها ابلاغ میشود؛ اما نکته مهمی که من در ابتدای مصاحبه هم به آن اشاره کردم، این است که امروز پرچم مبارزه با تروریسم، چه در سوریه و چه در عراق در دست جمهوری اسلامی ایران است و مایلم تأکید کنم اگر ما در عراق و سوریه با تروریسم مبارزه نمیکردیم، شاید امروز باید در ایستگاههای مترو با حوادث تروریستی درگیر میشدیم؛ بنابراین اتخاذ این رویکرد در مبارزه جدی با تروریسم، رویکردی دقیق، مطالعهشده و کارشناسیشده است که دنبال میشود، ضمن اینکه در حوزه منافع مشترک منطقهای با متحدانمان، توجیهات خودش را دارد.
از نکتهای که درباره مقاومت در برابر داعش در سوریه و عراق گفتید و اینکه اگر این برخورد نبود، احتمال داشت درگیری به ایستگاههای مترو ما کشیده شود، استفاده میکنم و سؤالم را میپرسم. به نظر میرسد از یک دوره زمانی، مرزهای استراتژیک ما قدری عقبتر کشیده شد. از چه زمانی ما به این نتیجه رسیدیم که این استراتژی را داشته باشیم؟ آیا آن موقع که گفته شد داعش به 60 کیلومتری ایران رسیده، هنوز این مرزِ استراتژیک را نداشتیم؟
در راهبرد کلانی که جمهوری اسلامی ایران دنبال میکند، دوراندیشی مقام معظم رهبری، مهمترین نکته بود. وقتی بحران تصنعی تحت عنوان انقلاب در سوریه شروع شد و به طور طبیعی هم پیش نرفت، بهسرعت گروههای تروریستی از خارج، وارد این کشور شدند. آقای ظریف عبارت جالبی را به کار میبرند؛ اینکه در سوریه باید دید، تروریستها با چه زبانی سخن میگویند. این خودش گویای آن است که از چه کشورهایی تروریست وارد سوریه شده است. در همان مقطع، نگاه دقیق مقام معظم رهبری این بود که تحولات سوریه هم جبهه مقاومت را هدف قرار داده و هم در نهایت جمهوری اسلامی ایران را؛ بنابراین رویکرد استراتژیک ما بر دفاع از سوریه در مقابل تروریستها قرار گرفت. مایلم با صدای بلند این را بگویم که جمهوری اسلامی ایران اجازه نداد تروریستها در سوریه، بشار اسد را سرنگون کنند. این نکته کلیدی و بسیار مهمی است. وقتی این اقدامات تروریستها ادامه پیدا کرد و به صورت یک موج، مجددا به داخل عراق برگشت و موصل در یک خیانت داخلی و منطقهای و همکاریهای بینالمللی [سقوط كرد] داعش به 60 کیلومتری مرز ما رسید؛ حتی برای خیلیها که در دفاعمان از منطقه در مبارزه با تروریسم تردید داشتند، روشن شد که آن نگاهِ عمیقِ پنج سال پیش، اکنون جاری و ساری است. اگر بخواهیم بگوییم که در همسایگی و پیرامون ما هر اتفاقی میخواهد بیفتد؛ اما ما کشور امنی خواهیم داشت، حتما برداشت غلط و نادرستی است؛ البته ما امیدواریم هیچیک از کشورهای پیرامونی ما عرصه درگیری با تروریسم نباشد و همه کشورها در نظام بینالملل، اقدامات جدی انجام دهند که در درون کشورهایشان با تروریستها مبارزه شود تا نه در داخل آن کشورها، خسارتی وارد کنند و نه فرصت پیدا کنند در کشورهای پیرامونی و نقاط حساس خلیجفارس و غرب آسیا اقداماتی انجام دهند.
به نتیجه نشست مونیخ درباره سوریه و پایدارماندن آتشبس خوشبین هستید؟
این نشست یک شروع خوب و سخت است. خوب از این لحاظ که همه کسانیکه دور این میز جمع شدند به این باور رسیدهاند که پنج سال اقدامات نظامی و امنیتی هیچ نتیجه مفیدی در پی نداشت. سخت هم به این دلیل که باید کشورها و بازیگران در سوریه اراده جدی و عملی خود را برای مبارزه با تروریسم نشان بدهند. مادامیکه سخن از ائتلاف به میان بیاید اما اقدامات ملموس و عملی انجام نشود، نمیشود خیلی در رسیدن به یک آتشبس پایدار امیدوار بود. در جلساتی که در وینِ یک و دو و نیویورک و در مونیخ برگزار شد، گاهی اوقات از بعضی وزرای خارجه کلماتی را میشنیدیم که در شأن یک وزیر خارجه نبود. وزیر خارجهای در این جلسه میگفت اگر نظرات ما تأمین نشود، به حمایتهای خودمان از گروههای مسلح و اقداماتمان ادامه میدهیم؛ یعنی در میز مذاکره سیاسی یک وزیر خارجه تهدید میکند به اینکه ما از ابزارهای امنیتی و نظامی و روش نظامی استفاده خواهیم کرد؛ درحالیکه پنج سال هست که از کار 78 کشور که با این راه و روش همراهی میکردند، هیچ نتیجهای حاصل نشده؛ بنابراین شروع خوبی بود؛ اما راهی سخت و دشوار است و ما امیدواریم با یک اراده جدی بینالمللی و با همکاری کشورهای همسایه سوریه و کنترل و بستن مرزها به روی تروریستها، بتوانیم به این آتشبس پایدار که حتما نیاز منطقه و سوریه است، برسیم.